نوشتن چگونه به ما کمک می کند؟
یکی از اصول کلی سلامت روان این است که هر چه بیشتر بتوانیم احساسات خود را بیان کنیم حالمان بهتر می شود.زمانی که مجبور به سرکوب خشم,اندوه و یا ترس خود می کنیم علائم ثانویه ای مانند بی خوابی , بدگمانی , تلخی و مشکلات گوارشی در ما بروز پیدا می کنند.در مقابل وقتی راهی برای ابراز دردهای خود بیابیم ,روح مان سبکتر شده و افق های جدیدی پیش رویمان گشوده می شود
در ادامه این ویدیو سعی می کنیم چند راه حل ساده برای بروز احساسات ارائه دهیم
اولین و بهترین راه برای بیان احساسات و به طور خلاصه بیان انچه بر ما میگذره وجود یک همراه مناسب و ایمن است به طوری که یک فضای ایمن و بدون ترس از قضاوت پیش روی ما قرار دهد که نتیجه این فضا گشایی این است که ما به ابراز انچه که در درون ما در جریان است می پردازیم و در این گفتگو ها ما داده های ناخوداگاه, ترس ها, سایه ها و الگوهای خود را به سطح خودآگاه می اوریم و با خود اصیل مان روبه رو می شویم و اگر این کار به شیوه ای درست انجام شود خیلی از زخم ها و اسیب ها و سرکوب ها والگوهای ما تغییر و بهبود پیدا می کنند پس سعی کنید کسی را پیدا کنید که شما را درک کند شما را بشنود و گوش باشد برای فریاد های شما فریاد های که میتواند حاصل زخم های گذشته باشد و یا جهان بینی و افق های دور شما باشد.مواظب باشید این فرایند را با شخص درست انجام دهید در این صورت نتیجه و اثرات ان را لمس خواهید کرد
ممکن است ما در زندگی بنا به هر دلیلی به شخص درست دستری نداشته باشیم و از نعمت داشتن شخص مناسب محروم باشیم در این شرایط چه باید کرد؟شاید در تئوری اماده ابراز افکار و احساساتمان باشیم. اما موقعیت های بیرونی ما را از این کار باز می دارند ممکن است ماشخص مناسب خود را نیافته باشیم و یا شخصی که میخواهیم با او صحبت کنیم دیگر در قید حیات نباشد و یا حتی اگر زنده باشد پر مشغله و اسیب پذیر و یا هراس اورو و نامناسب به نظر برسد
در چنین شرایطی که از فقدان گوش مناسب برای شنیده شدن رنج می بریم. به اشتباه تصور می کنیم که صحبت کردن هیچ فایده ای ندارد و به همین دلیل احساسات خود را سرکوب می کنیم که این امر به مرور زمان اسیب بیشتری به ما وارد می کند.اما ما در این میان یکی از ویژگی های غیر منتظره روان خود را نادیده می گیریم .در بسیاری از موقعیت ها چیزی که واقعا اهمیت دارد این نیست که فرد مورد نظر حرف های ما را بشود بلکه این است که ما فرصت مناسبی برای بیان احساسات خود پیدا کنیم.فریاد زدن احساساتمان در ساحلی خلوت, ویا فریاد بر سر یک بالاش یا خطاب به یک صندلی خالی می تواند هم اندازه ی گفت گویی طولانی با والدینی سرکوب گر یا معشوقی بی تفاوت برایمان سودمند باشد.
یکی از بهترین روش های ابراز احساسات نوشتن نامه ای است که هرگز ارسال نمی شود چه به این دلیل که فرد مورد نظر وجودخارجی ندارد و چه به این دلیل که امیدی به درک شدن توسط او نداریم.منظم نوشتن چنین نامه ای باعث می شود که احساسات پراکنده و درهم ما منظم شوند و ذهنمان ماجرا را به گونه ای روشن و منظقی بیان کند. در حین نوشتن هق هقی مبهم به روایتی قابل درک, منطقی, دلسوازنه, و تاثیر گذار تبدیل می شود.از جملات خام و احساسی نظیر چقدر از تو متنفرم …. یا چرا چرا چرا؟ به روایتی شفاف از انچه احساس کرده ایم , و به چرایی رنچ کشیدنمان و تاثیرات بلندمدت ان بر زندگی مان می رسیم
ما در مقام یک وکیل بالغ ظاهر می شویم که در یک دادگاهی از جانب کودکی ترسان و سردرگم دفاع می کند.در این فرایند ناظر و خواننده ی غایب, خود را به جزییات داستانی که از دیدن ان سر باز زده و شاید حتی سعی در خاموش کردنش داشته وارد می کنیم. به خودمان اجازه می دهیم که احساساتمان را مشروع و موجه بدانیم.و در نهایت در می یابیم که مخاطب واقعی ای که همواره به ان نیاز داشتیم کسی جز خود ما نبوده است.
ما زمانی به این دلیل رنج می کشیم که تصور می کنیم که تنها راه رهایی از درد های درونی. مواجهه ی حضوری با فردی است که به ما اسیب رسانده است.اما خوشبختانه ازادی ما بسیار فراتر از این است.زیرا در نهایت کسی که باید قانع شود و داستان ما را به طور کامل بشنود در درجه اول و مهم تر از همه همیشه خودمان هستیم. پس سعی کنیم انچه در ما در جریان است را بیان کنیم و اگر امکان یک گفتگوی زنده را نداریم می توانیم شروع به نوشتن و سازماندهی احساسات و افکار و درون خود کنیم بدون خودسانسوری….